از اروپا تا آمریکا – از آشویتس تا غزه: بخش پنجم و آخر
نگرشی چند بُعدی به جنایت های غیر بشری صهیونیسم، در سرزمین های اشغالی فلسطین
مقاله پژوهشی که در پیش روی دارید، حاصل «تحقیقات فشرده» و گردآوری علمی – آکادمی می باشد، که بر حسب مباحث، مطالعات و منابع تاریخی نگاشته شده است. این مقاله از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. در بخش آخر این مقاله، فهرست منابع مطالعاتی را مشاهده خواهید نمود
بخش پنجم و آخر
در چندین دهه گذشته، چندین رئیس جمهور های امریکا پا درمیانی نموده که بین فلسطین و اسرائیل که در واقع آنرا تا دندان مسلح کرده بودند را به صلح بیاورند. اما بعد از مدتی همین مشکل بیشتر از قبل شد. سالها بعد در اواخر دهه ۷۰ شمسی ، سوئد به شکل عجیبی، بار دیگر با حمایت برخی کشورهای مربوطه، سعی نمود «زخم کهنه» جنگ را به روش روانشناختی تازه نگه دارد؛ تا دوباره صهیونیسم را به یاد آورد. در سال ۱۳۷۶ ش. سوئد پروژه جدیدی را تحت نخست وزیری گوران پرسون راه اندازی کرد. با چاپ کتابی در نام (به بچههایتان بگویید)، که دو نویسنده صهیونیست – یهودی، استفان بروچفلد و پاول آ. لوین، این پروژه را برعهده داشتند. با بودجه هنگفت توانستند این کتاب رایگان مذکور ا از طریق موسسات آموزشی و مدارس؛ به دست عموم در اروپا برسانند. در ابتدا، سوئد این کتاب را منتشر نمود. اما اینکه چه کسی پشت سرمایه گذاری این پروژه بوده است، هیچ توضیحی وجود نداشت؛ این کتاب به ۱۸ زبان ترجمه شده است.
تا به امروز که پایان سال ۱۴۰۲ ش. می باشد، جهان بارها شاهد تصمیم های اشتباه کاخ سفید یا سلطنت بریتانیا بوده است. در این ۷۵ سال گذشته کودکان اسرائیلی صهیونیست، نسل در نسل با آموختن « تنفر ملی» نسبت به فلسطین و دیگران بزرگ شده. نسل در نسل کودکان فلسطینی با نوعی تحقیر صهیونیستی و فشار در پشت مرزهای حصار کشیده، شاهد موفقیت یا شادی کودکان اسرائیلی بودند.
نتیجهگیری
مهاجران اروپایی به دلایل مختلف از جمله گسترش مسیحیت، یافتن گنج، رسیدن به سرزمین موعود، هجوم آوردند. در میان آنها، بسیاری از جنایتکاران، دزدان و قاتلان فراری اروپایی به آن سرزمین موعود گریختند. و آمریکا ساخته شد.
برای مهاجران کشاورز اروپایی، قبایل آمریکایی به نظر انسان نبودند. بنابراین نسل کشی بومیان در واقع خدمتی برای پیشروی مهاجران اروپایی تلقی می شد. از آن زمان تا کنون، مهاجران اروپایی آمریکایی شدند، با یک خود محوری، که در روانشناسی: توهم خاص بودن (سو گیری شناختی، برتری توهمی) شناخته می شود. بانکداران یهودی اروپایی به طور جداگانه و به صورت انفرادی به عنوان دلال پول مهاجرت نمودند و در آمریکا فعال شدند. خانواده روچیلد مشهورترین سلسله بانکداری آمریکایی- اروپایی می باشد. روچیلدها در در طی سده های ۱۱۷۹ الی ۱۳۷۹ شمسی نفوذ اقتصادی قابل توجهی در اروپا پیدا نمودند. همچنین خانواده مذکور به سلطنت استعمارگر بریتانیا و برای ایجاد اسرائیل زیر نظر بنیاد صهیونیستی بودجه بسیاری پرداخت نمودند. این نسل کشی، آموخته از همان نسل کشی می باشد که بر بومیان آمریکا انجام شد.همچنین نسل کشی در فلسطین، شیوه سبک کشتار کارتل های مواد مخدر است. این نسل کشی به خاطر الماس خونی اتفاق می افتد. فلسطینیان امروز عشایر بومی آمریکا آن زمان نیستند، و هیچ یک از ما در عصر تاریک زندگی نمی کنیم. اگر اروپا از دستکاری کردن روانی – سیاستی بانکداران، که از سیاستمداران دولتهای غربی حمایت می کنند، پیروی کند؛ آنگاه اروپا در هویت ملی خود ضرر خواهد کرد. این جنگ نیست، این نسل کشی است و کپی آن جنگ های صلیبی است که یکدیگر را وحشیانه قصابی نمودند؛ که در ۴۷۴ ش. شروع شد و در سال ۶۷۰ ش. به پایان رسید. اروپا باید از گذشته خود درس بگیرد. در آن زمان، کلیسای کاتولیک دانشی از نحوه بیان تکبر و تنفر خود نداشت، و مذهب را بهانه ایی برای خونریزی و تصاحب قرار داد. اما این یک جنگ نژادپرستی بود و نه جنگ های صلیبی. به عنوان مثال، هشت جنگ بزرگ به اصطلاح «صلیبی» و دو جنگ بزرگ در اروپا، به قول غرب (جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم)، که کشورهای دیگری را که هیچ ارتباطی با درگیری بین اروپایی ها نداشتند، درگیر کردن. همچنین جنگ در بوسنی، کاخ سفید (بیل کلینتون) که تشنه به خون؛ مجبور به وقوع آن شد. بعدها، جنگ در اوکراین، دوباره کاخ سفید این جنگ را رهبری کرد. آن دسته نام برده، به اصطلاح سیاستمداران، نه به فرهنگ انسانی احترام می گذارند، نه علوم جامعه را در میان ملتی را می فهمند؛ و قادر به تشخیص ارتباط فرهنگی انسانها از دید روانشناسی هم نیستند. آنها فقط بر روی سطح اقتصاد خود توجه می کنند و سعی می کنند نیازهای «ملت» را در آخر قرار دهند، اگرچه این “ملت” بود که به آنها رای داد. اروپا قطعاً باید از تاریخ خود بیاموزد که غرب آسیا و خاورمیانه قاره آفریقایی نیست، که بطور مثال دریانوردان سوئدی ساکنان محلی آفریقا را مستعمره کرده بودند.
در طول قرن ۱۱۷۹ ش. ، ملوانان سوئدی ماموریت داشتند که سر انسان را بسوزانند یا دست بسیاری از ساکنان کنگو را به عنوان مجازات قطع کنند، که یادگاری برای پادشاه خود ببرند. مناطق یاد شده بومیان آمریکایی نیستند که قرن ها توسط سفید پوستان نسل کشی شده و فرهنگ و زبان های منحصر به فرد را با غرب تحمیلی از بین برده اند. بطور مثال، در مورد چنین پدیده غربی، سلطنت بریتانیا و بعداً کاخ سفید، هر دو یک عروسک خیمه شب بازی؛ تحت پوشش تمدن بزرگ در ایران ایجاد کرده. محمدرضا پهلوی ، دومین و آخرین پهلوی بعد از پدرش، (رضا پهلوی) ؛ دستاوردی بودند که با حمایت سلطنت بریتانیا و همچنین کاخ سفید؛ آنها را برای حاکمیت بر ایران گماشتند. آخرین پهلوی ۳۵ سال تلاش نمود، که غرب زدگی یا غرب گرایی یا «آمریکایی گرایی» را به جامعه ایران تزریق نمایند؛ تا سال ۱۳۵۷ ش. که استعمار غرب در ایران برای همیشه سقوط نمود. در واقع چند میلیون نفر باید بقتل برسند ، تا اروپا از اشتباهات خود درس بگیرد؟ احتمالا، اروپا باید بودجه خود را بر روی شهروندان جوان خود سرمایه گذاری کند، که هر ساله دست به خودکشی می زنند. آیا اروپا تمایل دارد در استرس های جنگها خونین ملی زندگی کند؟
اسرائیل، یک پروژه صهیونیستی می باشد. به درستی (یک پاسگاه نظامی- امنیتی- نظارتی) است، که از سوی سلطنت بریتانیا و همچنین کاخ سفید چراغ سبز را دریافت نموده. نتانیاهو یکی از بازیکنان این پروژه می باشد که تاریخ انقراض هم دارد. بازیکن بعدی چه کسی خواهد بود؟